فقط برای توووووووووووو
فقط برای توووووووووووو

فقط برای توووووووووووو

اس ام اس عاشقونه واسه ........

حیف که روی تو غیرت دارم،
وگرنه روسریت را
از همین سطر باز می کردم
که همه ببینند
چه خیالی بافته ام
از موهایت…
.
.
.
بـا ایـن شـراب هـا
مـسـت نـمـی شـوم دیـگـر
بـایـد دوبـاره سـراغ چـشـم هـای تـو بـیـایـم !
.
.
.
گاهی
هوس میکنم
در آغوشت حل شوم !
باهمه سردیت،
هنوز
برایم گرمترین حس دنیایی …!
.
.
.
ایـنـکـــه
میـان دسـتـانَـت
لـحـظـه ای‌ چـشـــم هــــایــــم را بـبـنــــدم…
و دنـیــــا بـــه سکـوت صـــدای‌
نَـفَـس هــایَـت فــــرو رَوَد
نمیــــدانــــــی‌ …
چه هـیـجـــانــــی‌ ست …
.
.
.
تو در هوای تمام شعرهایم
جا مانده ای!
خودت را که میگیری از بیت هایم،
هوای جملاتم ابری میشود…
با من بمان، تا پاییز شعرهایم

با تو اردیبهشت شود…

.

.

.کلافه کرده ای مرا . . .
چرا همیشه لبخندهایت از نوشته های من زیباتر است؟
.
.
.
تنهـا برنامه اے کــه تـِکرارش
آرزوےِ هر روز مـَن استـــ
پـَخشِ زنده ےِ
نگـاهِ توستــ … هَمیـن…
.
.
.
بـه شـــوق ِ دیــــدارت …
چه آب و جـارویــی
راه انـــداخــتــه انـــد !
چشـم هـا و مـژه هـایـم …
.
.
.
زنـــدگی بهانه استـــ
من هوا را به امید
همنفسی
با تو
تنفس می کنم
.
.
.
بیا یک خط زیر قانون خط های موازی بنویسیم :
“دو خط موازی هیچوقت به هم نمی رسند اما این دلیل نمی شود همدیگر را دوست نداشته باشند

.

.

.

افــکار عاشقـانه ام را ، جمـع که می کنـم …
دسته گلی می شود ، شبیه تو ، برای تو …
.
.
.
می گویند
درد را از هر طرف بنویسی درد است
نمی دانند
درد را از طرف تو اگر بنویسند
شعر می شود
.
.
.
مهربانی ات را مرزی نیست !
یقین دارم فرشته ای قبل از آفرینشت قلبت را بوسیده . . .
.
.
.
در عجبم از کار خدا . . .
تو را آفریده و انتظار یکتا پرستی دارد از من . . . !
.
.
.
خوشبختی من پیدا کردن “ تو ” از میان این همه ضمیر بود . . .


پیامک مهربانی و محبت


آدمهایی که این جمله رو می شنون خوشبخت ترین آدمها هستند:
“عیب نداره با هم درستش می کنیم”
.
.
.
مهربانـــم !
شرمنــده ام
کــه هیچ وقت، مهربانــی هایت را منتشـــر نکردم
امـا تــا دلــت بخواهد گلایـه هـا را “پست” کردم
… و غریبه هــا “لایک” زدند …
… کــاش می توانستم
صدای تــو را بنویسم!
.
.
.
امشب دلم هوای آن کافه را کرده
که چایش از مهر تو
و قندش محبت تو باشد
و تنها مشتری کافه من باشم …
.
.
.
عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود
عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود
شرط می بندم زمانی که نه زود است و نه دیر
مهربانی حاکم کل مناطق می شود
.
.
.
مهربانی باغ سبزی است که از روزنه پنجره ها باید دید

مهربانم مگذار لحظه ای روزنه پنجره ها بسته شود

.

.

.

میشه پروانه بود و به هر گلی نشست
اما بهتره مثل تو مهربون بود و به هر دلی نشست
.
.
.
سلامتیه حرفایی که نه میشه اس ام اس کرد
نه تو چت تایپ کرد
نه میشه پای تلفن گفت
حرفایی که فقط مال وقتیه
که تو رو در آغوش دارم  . . .
.
.
.
مه شب مرغ دلم بر سر دیوار تو بود / میپرد از قفس و عاشق دیدار تو بود
خبرت هست که از خوبی خود بی خبری / به خدا خوبتر از خوبتر از خوبتری

.

.

.

فصل اظهارنامه رسیده ، کلی مالیات باید بدم ،تنها مالیاتی که با کمال میل پرداخت میکنم ، صفحه اظهارنامه عشقم به توست !!!
.
.

.
سند منگوله دار دلمون ، وقف شما / کفترای جلدمون ، ارزونی سقف شما
ما زمین خورده ی اون چشمای عاشق کشتیم / نمیبینی ما رو اما ، عمریه دلخوشتیم
.
.

.
اگه آفتاب میسوزونه بی خیال آخه تو سایه بونی
اگه آدم ها وفا ندارند بی خیال آخه تو مهربونی

اگه من واست میمیرم بی خیال آخه تو لایق تر از اونی که میدونی
.
.

.
در دل ، دردیست از تو پنهان که مپرس / تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس
با این همه حال و در چنین تنگدلی / جا کرده محبت تو چندان که مپرس

اس ام اس ها جدید عاشقانه با موضوع خاطرات

بارانِ سربی میشود
وقتی نیستی میریزد بر سرم
خاطراتـــــتــــــ . . .
.
.
.
هیس …
حواس تنهایی ام را با خاطرات باتو بودن پرت کرده ام
بگو کسی حرفی نزند
بگذار لحظه ای آرام بگیرم …
.
.
.
به هم میرسیم ۳ نفر میشیم
من و تو و شادی
از هم دور میشیم ۴ نفر میشیم
تو و تنهایی , من و خاطره
.
.
.
می آیی . . .
عاشق می کنی . . .
محو میشوی . . .
تا فراموشت می کنم ، دوباره می آیی . . .
تازه می کنی خاطراتت را . . .
محو میشوی . . . .
.
.
.
مرا محکــم تر در آغوش خود بگیـر …
من هنوز هم نـمی خواهم تــو را …
به دسـت خاطرات ” لــعنـتـی ” بسپـارم …
.


.
.
میگوینــد: بــاران کــه میزنــد ,
بــوی ” خــاک “بلنــد می شــود…
امــا ,اینجــا بــاران کــه میزنــد ;
بــوی ” خاطــره ” بلنــد میشــود …!
.
.
.
دست خالی‌ که نمی‌شود به پیشواز خاطره رفت !
من هم وقتی‌ چمدانم پر از گریه شد راه می‌‌افتم …
.
.
.
دلم که گرفته باشد باصدای دستفروش دوره گرد هم گریه میکنم!
چه رسد به مرور خاطرات باهم بودنمان…
.
.
.
من هر روز تلاش می کنم که در خاطرم بماند
و تو هر روز تلاش می کنی که فراموش کنی …
چه بلاتکلیفند خاطراتمان !
.
.
.
ﻫﺮ ﺁﺩمی ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻭﺩ . . .
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ
ﯾﮏ جایی
به ﯾﮏ ﻫﻮﺍﯾﯽ
ﺑﺮمبگردد !
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻫﺴﺖ !
ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺧﺎﻃﺮﻩ !
.
.
.
خاطره یعنی یک سکوت غیر منتظره میان خنده هایی بلند!
.
.
.
میروم تا در آغوش خاک قرار گیرم ، و تمام خاطراتمان را به خاک بسپارم
چون دیگر بعد تو پناهی بهتر از آغوش خاک ندارم . . .
.
.
.
گاهی باید فاتحه خاطره ای رو خوند !
وگر نه همون خاطره فاتحه تو رو می خونه . . .
.
.
.
کوه های غرورم از گناه رفتنت آب شده ؛ تا قبل از سیل برگرد …
سیل که بیاید همه را با خود می برد حتی خاطراتت را !
.
.
.
موقع Delete فولدر خاطراتت ، ذهنم Error می دهد !
گمانم یکی از فایلها در حال اجراست . . .
.
.
.
زیر درخت سیب نذر کرده ام به آمدنت …
فصل شکوفه زدن از خاطرات نزدیک است !
.
.
.
از بعضی از آدمها تنها خاطره می ماند !
از بعضی های دیگر هم هیچ !
خاطره ساختن لیاقت می خواهد !
.
.
.
کاش دفتر خاطراتم چراغ جادو بود
تا هروقت از سر دلتنگی به رویش دست می ‌کشیدم ،
تو از درونش با آرزوی من بیرون می آمدی …
.
.
.
من خاطرت را میخواستم نه خاطره ات را . . .
.
.
.
چه تلخ است علاقه ای که عادت شود . . .
عادتی که باور شود . . .
باوری که خاطره شود . . .
و خاطره ای که درد شود . . .
.
.
.
یادت هست ، خیالت هست ، خاطراتت هست
فقط کمی جای تو خالیست ، نمی آیی ؟

جمله ها و متن های جدید و غمنــاک فاصله و دوری



دور که میشوم، نزدیکتر می آید…!
نزدیک که میشوم، دورتر میرود…!
انگار که این ” فاصله ”
همیشه باید به شکلی رعایت شود !
.
.
.
زمستان است
و من شنیده ام روزها کوتاه تر میشوند
ولى . . .
نمیدانم چرا دارند این روزها
هى بلندتر میشوند، بى تو !
.
.
.
بین
من و تو
مرگ نمی تواند جدایی بیندازد…
فاصله که دگر هیچ…
.
.
.
در دوری لذتی است که در با هم بودن نیست
چون در با هم بودن ترس از فراق است و در دوری شوق دیدار . . .
.
.
.
رفتــه ای
و مــن هــر روز،
بــه مــوریــانــه هــایــی فکــر مــی کنــم
کــه آهستــه و آرام
گــوشه هــای خیــال ام را مــی جــونــد!
تــا بــی “خیــال” نشــده ام،

بــرگــرد . . .

.

.

.

چه فرقی دارد ، شهر ما خانه ی ما باشد یا نباشد ؟
وقتی تو نه در شهر ما هستی و نه در خانه !
.
.
.
کوتاه ترین قصه ی دنیا :
رفت … !
.
.
.
چندیست در نبودنت به ساعت شنی می نگرم ، یک صحرا گذشته است !
.
.
.
این روزها سنگین و نحس اند ، چه کنم ؟
لحظات هم بهانه ات میگیرند
رفتی و ردپایت در پس کوچه های قلبم باقی مانده است
.
.
.
امروز و فرداهایم ، پس فرداها ، همه و همه
خراب شده اند
بعد از تو
برگرد
.

.

.

شنیدی میگن خیلی دور ، خیلی نزدیک ؟
اولی دستامونه ، دومی دلامونه

.

.

.

تو و فاصله با هم یکی شدید
من و پاهام به رسیدن ناامید
کاش میشد می رسیدم تا می دیدم
تو و فاصله به هم چیا میگید ؟؟؟ !!!

.

.

.

بعضی وقتها چشمم به قلبم حسودیشون میشه ، میدونی چرا ؟
چون تو همیشه تو قلبمی ، ولی از چشم دوری !!!

.

.

.

فکر کردم آسمان را می توان تسخیر کرد
آب اقیانوس را با آه خود تبخیر کرد
فکر کردم رفتنت را می توان از یاد برد
هیچ دانستی ؟ دلم را رفتن تو پیر کرد


بهترین پیامک های عاشقانه خداحافظی

خداحافظ طلوعم
خداحافظ غروبم
خداحافظ تو ای تنها امیدم

.

.

.

.

میشه مثل یه قطره اشک بعضیا رو از چشمت بندازی
ولی هیچ وقت نمی تونی جلوی اشکی رو بگیری

که با خدا حافظی بعضی ها از چشمت جاری میشه

.

.

.

.

ای که از اول جاده به سکوت شدی گرفتار
منو از خاطره کم کن ٬ تا ابد خدا نگهدار

.

.

چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!!

.
.
.
.

واپسین لحظه دیدار ، منو دست گریه نسپار ، توی تردید شب خدا نگهدار ، اگه خوابم اگه بیدار ، تو ی این فرصت تکرار ، بگو عاشقی برای آخرین بار
.
.
.
.

هنوز نیامده ای خداحافظ ؟ تقصیر تو نیست ، همیشه همین گونه بوده ، برو اما من پشت سرت نه دست که دل تکان می دهم

.
.
.
.

ترا از دور می بوسم به چشمی تر خداحافظ
مرا باور نکردی می روم دیگر خداحافظ
مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را
برو با دیگران ای بی وفا دلبر خداحافظ

.

.

.

رفت تا دامنش از گرد زمین پاک بماند / آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند !
از دل برکه شب سر زد و تابید به خورشید / تا دل روشن نیلوفری اش پاک بماند !
.
.
خداحافظ برای تو چه آسان ولی قلبم ز واژه اش چه سوزان
.
.
تکیه به شونه هام نکن ، من از تو افتاده ترم / ما که به هم نمیرسیم ، بسه دیگه ! بذار برم

شعر عاشقانه

من مانده ام این خاطره ها را چه کسی
در قاب دلت نشانده ، مثل قفسی
.
زندانی آن شدی شبی بهت آور
آلوده ی این سکوت بی هم نفسی
.
درگیر شدی به آرزویی مبهم
افسون شده ی نگاه ترد هوسی
.
آغشته شدی شبی به کبری مزمن
از قصه ی نمرودبخوان تا مگسی
.
آزرده وبی حاصل وتنها که شدی

فریاد نزن که نیست فریادرسی

************************

ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت

یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت
.
ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد
از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد
.
ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودی
یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی
.
ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزد
مثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد
.
ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسود
یا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود
.
ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشد
یعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !


نوشته ها و متن های فوق العاده زیبای احساسی

 

 بــــاز هـــــم خیال تــــو
مــــرا
“برداشــــت”
کجــــا می بــــرد نمــــی دانــــم!
. .
.
بیا با پنجه راه برویم. . .
روی تن این دنیا. . .
بگذار خواب بماند. . .
نفهمد از قانونش گریخته ایم و،
دل باخته ایم. . . !
.
.
.
قافیه های بلند نگاهت
همیشه در آخرین لحظات
به داد بیت های کوتاه غزلم می رسند
وقتی که نیستی اما
دستهای سیاه شعر سپیدم بالاست
.
.
.
خوابیدن میان دستان تو
بیدار شدن روبه روی چشمان تو
دیدن لبخند هر روزه ی تو
گرفتن دستان گرم تو
سر بر بازوی تو نهادن
سرت را به سینه فشردن
راه رفتن بازو به بازو کنار نگاه تو
این است تنها آرزوی من , رویای همه ی شبهای من
.
.
.
پـــــــــــــــرواز را دوســــت دارم
وقتـــــے
از ارتفاعــــات لبانــــــت
به عمــــق آغوشـــت سقـــوط میکنــــم
چـــه سقــــوط دلنشینــــے
راستــــے میدانستــــے
پــــــــــــــرواز را تـــو یـــادم دادے
.
.
.
چقدر خوشحــ ــال بود شیطــ ــان وقتے سیبــ را چیدم …
گمان مے کرد فریب داده استــ مرا
نمے دانستــ تو پرسیده بودے :
مرا بیشتر دوستــ دارے یا ماندن در بهشــ ــتــ را
.
.
.
مـــــــــــــی توانم بــــــــپرسم چــــــــه عطری می زنــــــــــــی؟
بـــــــــوی خوشــــــبختی می دهـــــــــی انگار …
.
.
.
اگر کارگردان بودم
صدای نفس هایت
موسیقی متن تمام فیلم هایم بود…
.
.
.
آن شب …
که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را …
تماشا می کرد …
آن شب که شب پره ها …
عاشــقـــانه تر …
نــــور را می جســـتند …!
و اتاقم …
سرشار از عطر بوسه و ترانه بود… !
دانستم…
تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی…!
.
.
.
می دانم تا پلک به هم بزنم
می آیی ؛ با انار و آینه دردست هایت !!
.
به قول ِ فروغ :
” من خواب دیده ام ”
.
.
.
صدا بزن مرا، مهم نیست به چه نامى…
فقط “میم” مالکیت را آخرش بگذار…
میخواهم باور کنم…مال تو هستم
.
.
.
دست هایـمان را بـهم قفـل کنیم
فقط یـادت باشد
کلیـد را جایـی بـگذاری
که یـاد هیـچ کدامـمان نـماند…
.
.
.
فاجعــــه یعنى…
آنقدر در تو غــرق شـــده ام
که از تلاقـــى نگاهـــم بادیگرى احســـاس خیانــت میـــکنم!!
عشـــق یعنى همین…
.
.
.
سال ها رفته و باز
تپش گرم ترین خاطره ها
می فشارد دل خاموشم را
به تو می اندیشم
و به آن ثانیه هایی که گذشت
و به بی تابی قلبی که شکست
تو بیا باران باش
و بر این تازه گل خسته ببار
تو بیا آتش باش
تو بیا جاری باش
تو بیا باور کن
عشق هم حس غریب تپش آینه هاست
تو بیا آینه باش
.
.
.
گریــــــه شاید زبان ضعـــف باشد
شاید کودکــانه ..شاید بی غــرور …
اما هر وقت گونه هــــایم خیس می شـــود
می فهمــــم نه ضعیفم ..نه کودکم.. بلکه پر از احساســـم …
.
.
.
چای دم کن … خسته‌ام از تلخی نسکافه‌ها
چای با عطرِ هِل و گل‌های قوری، بهتر است
.
.
.
هوا نیستــــم
امــــا همیشـــــه چشــــم به آسمان دارم
حال عجیبـــی ست دیدن ِ
همان آسمان که
… شاید “تو” …
دقایقی پیش به آن نگاه کـــرده ای
.
.
.
همیشه یک ذره حقیقت پشت هر”فقط یه شوخی بود” هست
یک کم کنجکاوی پشت “همین طوری پرسیدم” هست
قدری احساسات پشت “به من چه اصلا” هست
مقداری خرد پشت “چه میدونم” هست
و اندکی درد پشت “اشکالی نداره” هست
.
.
.
خوبم …!
باور کنید …؛
اشک ها را ریخته ام …
غصه ها را خورده ام …؛
نبودن ها را شمرده ام …؛
این روزها که می گذرد …
خالی ام …؛
خالی ام از خشم، دلتنگی، نفرت …؛
و حتی از عشق …!
خالی ام از احساس …
.
.
.
می خواهم خودکشی کنم؛
نه اینکه تیغی بردارم و رگم را بزنم؛
قید احساسم را می زنم …
.
.
.
اگر بیـــایی
این خـــون ِ دل ،خــوردنـــها را
تـــلافی نمیـــکنم
آنقـــــدر عاشــــقت میکنـــــم
که دیــگر نتــــوانـــی
هــــرگــز بــــروی…
.
.
.
اَگــــَر میدآنی دَر دُنیـآ کــَسی هست که بـآ دیدَنــَش
رَنگ رُخســآرَت تغیـــیر میکنــَد،
و صــِدای قــَلبـَت اَبرویــَت را به تــآراج میبــَرد،..
مــهـم نیــست که او مـآل تــو بــآشــَد…
مــهــِم این استــ که فـــَقــَط بــــآشـَد،
زِندگیـــ کــُند ، لــِذَت ببرَد و نــَفــَس بـــکشــَد …
.
.
.
مــَـن نــگاه تـــو را شـعـر مے کـنـم!
تـــو شـعــر مـَــرا نـــگاه مے کنـے!
× بـــازے عجیـبـی ستــــ ×
شـعــر نـــگاهِ تــــو ،
روےِ قـــافیـــه هاےِ دلـــــــم مے نشینــد …
.
.
.
من ایمان دارم به پایان این روزهای سرد و مه آلود …
ماهِ من، می دانم که بزودی آفتابی خواهی شد
من این را از قاصدکهای خوش خبر شنیده ام …
.
.
.
کمبود خواب
بایک روز مرخصی حل میشود
کمبود وقت
بامدیریت زمان
سایرکمبودها نیز علاجی دارند
باکمبود دستهایت چه کنم؟
.
.
.
خاطرات خیلی عجیبند؛
گاهی اوقات می خندیم،
به روزهای که گریه می کردیم!
گاهی گریه می کنیم؛
به یاد روزهایی که می خندیدیم …
.
.
.
دلم لک زده .. !!
برای یک عاشقانه ی آرام .. !!
که مرا بنشانی بر روی پاهایت .. !!
بگذاری گله کنم ،،
از همه این کابوسهایی ،،
که چشم ترا دور دیده اند .. !!
.
.
.
آغــــوش دریایی خــود را باز کن
تا شبـــی در آغوشــت سر کنم
و در امــواج تــو سرگردان شوم
تا به ساحـــل آرامــش برسم
.
.
.
چــقدر دزدیــدنِ نگــاه ِ تــو
از چشــمان ِ تــو
لــذت بخــش اســت!
گــویــی تیــله ای
از چشــمم بــه دلــم مــی افتــد!
بـــانـــو!
… بــا مــردی کــه تیــله هــای
بسیــار دارد،
مــی آیــی؟
.
.
.
وقتی نبض مهتاب در گوشم لالایی می شود …
سر بر پایش می گذارم و …
آن وقت است که …
گل بوسه های ماه بر گونه ی رویایم می نشیندُ …
ستاره چینی تـــــــو و …
خواب های نقره ای مـــن آغاز می شود …!
.
.
.
چه عاشقانه به رویت لبخند زدم
و تو چه مهربانانه لبخندم را پاسخ گفتی …
و این شد
“عاشقانه ی آرام” من و تو
.
.
.
تمــــــــــــام دنیـــا در آغوشـــت خــــلاصه شـــــــــده اســـــــــت …
کـــــــــــودکـــــــــانه
پنــــــــــــاه میـبـــــــــــرم …
بـــــــــه خلاصــــــــــه ی دنیــــــــــــــــا …
.
.
.
روزگارم این است :
دلخوشم با غزلی
تکه نانی ، آبی
جمله ی کوتاهی
یا به شعر نابی
و اگر باز بپرسی گویم :
دلخوشم با نفسی
حبه قندی ، چایی
صحبت اهل دلی
فارغ از همهمه ی دنیایی
.
.
.
دلـَ م را به شیشه ے عطرهآیم خوش کرده اَم
همآن هآیے که هر کدامشان ،
یک / خاطــِره / را برایم تداعے مے کنند ؛
یک با هم بودن را …
.
.
.
عطرها بی رحم ترین عنصر زمین اند . . .
بی آنکه بخواهی میبرنت تا قعر خاطراتی که برای فراموشیشان تا پای غرور جنگیدی …
.
.
.
من مانده ام با یاد تــــــــــو
و بغضی که لگد می زند
بر حنجــــــــــــره ای پا به مـــاه . . .
.
.
.
پیـــــچـکـــــ مــــی شوم ، وحــشــــــــــــــــــــــی !!
مــــــــی پیــــــــــــــچم بـه پـــر و پـای ثانیه هـایـت ،،
تـا حتــــی نتــــوانــــــــی آنــــــــــــــــــــــــــــــــی !!
… بـــــــــی “مـــن” ” بـــــودنـــــــــــــ” را
زنــدگــــی کنـی !!
.
.
.
چگونه باور کنم که نیستی،
وقتی هنوز صدای گرم و مهربانت در گوشم شنیده می شود
چگونه باور کنم که پر کشیدی،
وقتی هنوز سرمست تماشای زیبایی ات هستم.
باور نمی کنم،
چرا که در لحظه لحظه هایم حضور داری،
تو در زلال آبشاران جاری هستی
و
در لطافت عشق به چشم می خوری
هنوز هستی و تا همیشه خواهی بود…
.
.
.
وقتی کــه نیستی
شکـــــ دارم که بیایی
وقتی هم که می آیــــی
مطمئن نیستـــــــم که میمانی
وقتی هــــم که میروی
نمیدانم که باز میگردی یا نــه…
این دو دلــــــــی ها
دو راهـــــــی ها
دوگانگـــــی ها
مرا خواهد کشت..
بیـــــــــــا…
و یا
یک بار برای همیشه نیـــــــــــا…!
.
.
.
هر روز بر روی دلــــم می نویسم: ” عاشــــقی تا اطلاع ثانــوی ممنــــــــوع ”
به رویـــــای با تـــــو بودن که می رسم دیــــگر بـــــار دلـــــم می لـــــرزد …