تو هم شاید نمیدانی …
.
.
.
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان،
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد …
.
.
.
هرچقد تنهــاتر میشی احتمال شروع یه رابطه احمقــانه بیشتر میشه !
.
.
.
وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشه بیشتر تنهاست
چون به هیچکس جز همان آدم فکر نمی کنه !
.
.
.
تنهایی بدترین دردهاست
باعث میشود به هر بی سروپایی ابراز محبت کنی !
.
.
.
خودت را در آغوش بگیر و بخــــــــواب !
هیچ کس آشفتگی ات را شانـــــه نخواهد زد !
این جمع پر از تنــــهاییست…
.
.
.
به سلامتی تنهاییم که هروقت بهش خیانت کردم بازم اومد سراغم !
.
.
.
وقتی همه را شبیه او می بینی ؛ عاشق هستی
وقتی که او را شبیه همه می بینی ؛ تنها هستی !
.
.
.
میدانی روزه تنهایی چیست؟
دل من
چشمان تو
و دستانی که برای سلامتی ات رو به آسمان است
.
.
.
ﻫﺮﭼﻘﺪﺭ ﮐﻪ بعضی ﺁﺩﻣﺎﺭﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺖ ﺩﻟﭽﺴﺐ ﺗﺮ ﻣﯿﺸﻪ …
.
.
.
اگه باتری موبایلت خوب شارژ نگه میداره ،
به جای اینکه به جون کارخونه سازنده دعا کنی
یه فکری به حال تنهاییت بکن !
.
.
.
کنج تنهایی من قشنگ تر از بودن با کسی ست که،
هر بار دلش به هوای دیگری می پرد !
.
.
.
تنهایی یعنی بین آدمایی باشی که میگن دوستت دارن
ولی کنار دلتنگیات نیستن !
.
.
.
شب ها پرنده هایش می روند
روزها ستاره هایش
ببین ، آسمان هم که باشی ، باز تنهایی …
.
.
.
اینجا فقط واژه می فروشم و سکوت میخرم
چه تجارت دردناکی ست تنهایی !
روزت مبارک
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
فرشته ای از خدا پرسید :چرا مرا انقد زیبا آفریدی؟
خدا پاسخ داد :این که چیزی نیست!
این هایی که دارن این پست رو می خونن از تو هم زیباترن
در خاطری که ” تویی ” دیگران فراموشند.
بگذار در گوشت بگویم ”میخواهمت ”
این خلاصه ی تمام حرفهای عاشقانه دنیاست…
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
یک فلاسک چای…
یک رودخانه که اعتماد به نفسش از دریا بیشتر است…
و تنها یک دوربین….
تنها برای اینکه گرفته باشمت یک سکانس در آغوشم…
اینست تمام دغدغه های
مردی که از وصیت کردن بدش می آید… ا
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻠﺨﻪ….
ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﺪﯼ!!! ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﯾﻪ ﺷﻮﻧﻪ ﯼ
ﮔﺮﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﻬﺎﺕ ﺑﺨﻮﺍﯼ…
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻧﺒﺎﺷﻪ
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
امشب شب آخریه که مزاحم دلت شدم
خورشید فردا مال تو٬ ببخش که عاشقت شدم
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
شاید خداهم روزی عاشق شود!!! دوست دارم به عشقش نرسد. حالش دیدن دارد..
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
با گریه عکس تو بغل می کنم دارم خدا خدا می کنم خدا کنه بمیرم نباشم دارم برای تو دعا میکنم!؟
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
اگه به تونمیگفتم حرفامو اگه نمیگفتم چقد دوست دارم… الان بودی
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
عشق نمی پرسه اهل کجایی فقط می گه تو قلب من زندگی میکنی؟ عشق نمی پرسه چرا دور هستی فقط میگه همیشه با من هستی؟ عشق نمی پرسه که دوستم داری فقط میگه دوستت دارم. عشق خیلی گه های دیگه می خوره اما تو نباید باور کنی….!!!!
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
نمیدانم چرا تلخ است گفتارم؟
چرامیگویم ازسختی؟ چرا مینالم ازتنهایی دنیا؟
چرااشکم زتنهاییست؟
نمیدانم چرا می سوزم از غربت؟
چرامیترسم ازصحبت؟
چراازهمنشینیها گریزانم؟
چراتنها و حیرانم؟
نمی دانم نمی دانم؟؟؟؟؟
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
غروب عاشقان رنگش طلاییست گرچه اخر ش مرگ و جداییست
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
سلام عزیزم یه روز میام میبرمت
میبرمت ی جای دور که دسته کسی بت نرسه
(قربانت عزراییل)
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
گاهی بی صدا نگاهت میکنم…
مرا ببخش برای این نگاه های پنهانی،
شاید اگر بغضم فرو نشیند
صدایت کنم…
ایـــن روزهـــا هــــوا خیلـــی غبـــار آلــــود اســـت؛
گـــرگ را از ســـگ نمــی تـــوان تشخیـــص داد !
هنگـــامـــی گـــرگ را می شنـــاسیـــم؛
کـــه دریـــده شـــده ایــــم
.
.
.
دروغـــ رو هــمــه مــیــگـــن ؛
امــا اونــجــاش بــه آدم فــشــار مـــیــاد
کــه هــمــراه بــا شــنــیـــدن ِ دروغ
خــر هـــم فـــرض بــشـــی …
.
.
.
می خواهی قضاوتم کنی ؟
کفش هایم را بپوش
راهم را قدم بزن
دردهایم را بکش
سال هایم را بگذران
بعد قضاوت کن !
.
.
.
بـرایِ قـــد کشــیدنــم ،
خیــلی هـا ..
کــوتـــــاه آمــدنــد …!
.
.
.
اعتقادات هر کسی مثل مسواکه ،
خواهشا تو حلق بقیه نکنین !
.
.
.
اگه کثافت رو با خودکار معطر بنویسی هم
چیزی از معناش کم نمیشه !
درست مثه آدمهای گندی که
لباس و آرایش و موقعیت خوب دارن !
.
.
.
اینـجــــا ، زمین …
ارزانــــتر از هـمه چـــــیز ، انــسان !
نـــــرخَ ش هـــــم بـــــروز نــیست !
امّــــا ،
مصـــرفـش تـــــاریـــــخ دارد !
سلام ، تـــــولــــــیدَش !
و انــــــــقضـــایــــــــش ؛
خــــداحــــافــــظ !
.
…
کلافه کرده ای مرا . . .
چرا همیشه لبخندهایت از نوشته های من زیباتر است؟
.
.
.
تنهـا برنامه اے کــه تـِکرارش
آرزوےِ هر روز مـَن استـــ
پـَخشِ زنده ےِ
نگـاهِ توستــ … هَمیـن…
.
.
.
بـه شـــوق ِ دیــــدارت …
چه آب و جـارویــی
راه انـــداخــتــه انـــد !
چشـم هـا و مـژه هـایـم …
.
.
.
زنـــدگی بهانه استـــ
من هوا را به امید
همنفسی
با تو
تنفس می کنم
.
.
.
بیا یک خط زیر قانون خط های موازی بنویسیم :
“دو خط موازی هیچوقت به هم نمی رسند اما این دلیل نمی شود همدیگر را دوست نداشته باشند”
.
بوی عطر عشقت
…
نه دیگر محال است تو را از دست بدهم ، قید همه را به خاطر تو میزنم
قلبم را تا ابد به تو میدهم ، تو تنها مال منی ، این را به همه نشان میدهم!
مگر میشود بی تو بود ، آنگاه که تویی تنها بهانه برای بودنم!
وقتی که بودنم بسته به بودن تو است ، این لحظه هم منتظر آمدن تو است ، لحظه
ای که بوی عطر تو می آید از آنجایی که میبینمت تا آنجایی که به انتظارت
نشسته ام
چیزی دیگر نمانده تا رسیدن به آرزوها ، تا رسیدن به تویی که همیشه آرزوی زندگی ام بوده ای
هر که می آید به سراغم ، سراغ تو را از آن میگیرم ، هر که مرا نگاه میکند ، با نگاهم به دنبال تو میگردم …
و من چگونه به دیگران بگویم عاشق کسی دیگرم ، تنها دلیل زنده بودنم کسی است که همیشه بهانه ایست برای دلخوشی هایم…
خیالت راحت از اینکه هیچگاه تنهایت نمیگذارم ، دلهره ای نداشته باش از
اینکه اینجا تو را جا بگذارم ، که غیر از این خودم جا میمانم و دنیا تمام
میشود ، همه اینها تبدیل به یک قصه ی بی فرجام میشود!
ای تو که با نگاهت میتابی بر من و قلبم جوانه میزند ، و آن لحظه حرفهای
عاشقانه میزند ، و این من و این احساسات من ، برای تویی که همیشه میمانی در
دلم !
نه دیگر محال است تو را از یاد ببرم ، همه را فراموش میکنم و تو را با خود میبرم ،
تا هم خودت و هم یادت همیشه با من باشند، تا اگر لحظه ای در کنارم نبودی با یادت زنده باشم
ای تو که با احساساتم دیوانه میشوی ، تو هم اینجاست که هم احساس با من میشوی ، و آخر هم دلت با دلم و خودت با خودم همه با هم یکی میشویم!
…
میترسم تا بخواهد شکسته شود فاصله بینمان ، شیشه عمرمان نیز بشکند ، و آخر سر میماند حسرت و به جا میماند همان صدای فریاد !
.
.
.
در حال رفتنم
…
گاهی سکوت تسلیم فریاد ، گاهی اشک همصدا با سکوت
گاهی باید رفت بی دلیل ، لحظه ای می آید که پر از غمی
اسیری در قفسی که اسیر است در قفس زندگی
گاهی باید فراموش کرد، به یاد آن فراموشی یادها را در دل خاموش کرد
و ما رفتیم و از این رفتنها خاطره ای نماند، هر چه بود در لحظه خودش خوش بود
و اینجاست که گذشته ها خاک میخورند ، گاهی گذشته ها دل را از هر چه غم است پاک میکنند
و من خاک خوردم و بعد از سالها پر از غمم ، با اینکه گذشته ها رفت ، خودم هم در حال رفتنم
و من میروم و کسی دیگر می آید که مرا یاد نمیکند ، مثل من خودش را از تاریکی ها رها نمیکند
در خاموشیها نشستی و شمع وجودت روشن بود ، حق با تو بود که شمع هم دلیل خاموشی بود
و آن شمع سوخت و همه چیز تمام شد ، این گذشته ی خاک خورده ی من بود که تباه شد…
.
.
.
.
تکرار عشق
…
نمیتوان از اینجا گذشت ، اینجا پر از یاد تو بوده ، پر از عشق و عطر حضورت بوده
نمیتوان از اینجا دل کند ، اینجا همان جاییست که با تو قدم میزدم…
یادش بخیر آن لحظه ها ، آن روزها …
همیشه منتظر تکرارش بودم ، آن روزها نیامد و نبودنت در قلبم تکرار شد …
غصه ها و آن همه خاطره باز هم تکرار شد و دیگر تو را ندیدم
دلم پر میزند و پر میزند تا برسد به آسمانها ، ولی افسوس که جای من بی تو حتی بر روی زمین هم سنگینی میکند!
صدای تو ، آن صدای خنده های تو میپیچد در فضای قلبم و اشکم را در می آورد…
نمیتوان از اینجا گذشت ، نمیتوان چشم بر روی خاطره هایت بست !
با اینکه نیستی اما تو عشقمی ، مگر میشود به یادت نبود؟ مگر میشود در حسرت دیدار با تو نبود؟
کاش اینجا بودی ، و این اشکها و این لحظه های سرد مرا میدیدی، شاید دلت برایم میسوخت و دوباره می آمدی …
شاید دلت میسوخت و دوباره مرا به عنوان تنها عشقت میپذیرفتی…
من که دیگر نه غروری دارم و نه حرفی برای گفتن، همه حرفها درون دلم جا مانده !
گاهی باید حرفهای دلم را حتی برای خودم تکرار نکنم ، گاهی باید آنقدر تکرار
کنم آمدنت را، تا تکرار شود آمدن قطره های اشک از چشمانم، تا آرام شوم از
این هیاهوی دلتنگی و انتظار…
نمیتوان از اینجا گذشت ، باید منتظر ماند و به یاد گذشته ها نشست ، شاید این بغض لعنتی شکست و من رها شدم از اینهمه دلتنگی در دلم !
نه اینگونه رها نمیشوم ، من با این حرفا آرام نمیشوم ، نه بی خیال میشوم و
نه خام میشوم ، من عاشقم و بیش از گذشته عاشقتر میشوم ، اگر مجنون بودم ،
دیوانه تر میشوم ، دل میزنم به دریا تا برسم به فرداها! شاید تو را ببینم ،
شاید این راهی که رفتم را دیگر نبینم…
نمیتوان از تو گذشت ، از تویی که عشقمی و تمام وجودم ، بیا که بی تو اینجا سوت و کورم
نمیتوان از اینجا گذشت ، اینجا زمانی جایگاه تو بوده ، پس از قلبم نمیگذرم ، تا شاید دوباره…
تکرار شوی ، تکرار…
.
.
.
خسته ام… از تـــــو نوشتن…!
کمی از خود می نوی%D